از شانزده سالگی وارد بازار کار شدم, یعنی دو سال قبل از خدمت سربازی ,مشاغل مختلفی رو امتحان کردم , از فروشندگی مغازه تاپیک موتوری و نصب کولر گازی , اون زمان نمیدونستم که چه قدرتی دارم , نمیدونستم رسالتم توی این زندگی چیه؟ مثل 99 درصد مردم فکر میکردم که ما زنده ایم که صبح رو شب کنیم و شب رو صبح کنیم!!!

سال 86 با قانون جذب آشنا شدم و یواش یواش با علم فروشندگی و تیم سازی آشنا شدم اما باز هم طبق معمول صبح رو شب میکردم و شب رو صیح , اما اینبار با این تفاوت که داشتم تو مسیر جدیدی قدم برمیداشتم , (تیم سازی ,فروش , آموزش دیدن) سالها این مسیر رو پیش رفتم و چشم باز کردم دیدم به خیلی از اهدافم رسیدم و مهم تر از همه اینها دیدم من دقیقا دارم کاری رو انجام میدم که عاشق اونم (آموزش دادن به دیگران) آره  رسالت من توی زندگی این بوده و هست ,که مربی انسان هایی باشم که میل به پیشرفت دارن و  نیازه که تمام تجربه این سالها رو که توی  بازار کار بدست آوردم  یا توی دوره ها و آموزش هایی که دیدم بدست آوردم  رو , به انسان های جویای موفقیت یاد بدم  ,       و اما امروز,,,

تا امروز به لطف خدا به هزاران نفر آموزش دادم , هزاران جلسه و صد ها همایش , برای فروشنده ها برگزار کردم بهشون تیم سازی رو یاد دادم , یاد دادم که چطور میتونن با فروشندگی در هرکجای دنیا که باشن هرچیزی رو بفروشن و ثروتمند بشن .

من با خودم عهد کردم که تا نفس میکشم توی این مسیر محکم و استوار قدم بردارم .